عزيز دلم ... هرگز کسي را نا اميد نکن ... شايد اميد اون تموم دارايي اش باشد ... !
نشسته بود روي زمين و داشت يه تيكه هايي رو از روي زمين جمع مي كرد. بهش گفتم: كمك نمي خواي؟ گفت نه. گفتم: خسته مي شي بذارخوب كمكت كنم ديگه. گفت: نه خودم جمع مي كنم. گفتم:حالا تيكه ها چي هست؟بد جوري شکسته معلوم نيست چيه؟